۴ راه عملی برای ترک حسادت
حسادت و حسرت دو احساس منفی رایج و بیفایدهی بسیاری از ما هستند. هرچند که همهی ما داشتن چنین احساساتی را انکار میکنیم اما من اعتراف میکنم که برای مدت طولانی به چنین احساساتی اجازه دادم که شخصیت من را تخریب و وجودم را از درون مسموم کنند.
اعتراف به چنین شرایطی بسیار سخت است اما مهم این است که بالاخره کنترل
خودم را به دست آوردم و میخواهم راههایی که برای غلبه بر این احساسات را
به کار بستم با شما نیز درمیان بگذارم.
حسادت و حسرت : یک مطالعه موردی
من یاد گرفتهام که باید از گذشته یاد بگیرم حتی اگر گذشته دلچسبی نباشد. حسادت و حسرت من از کودکی آغاز شد، شاید به این دلیل که فرزند وسط بودم و اغلب اوقات با دیگر خواهر و برادرها یک رقابت پنهان داشتم. حسادت، حسی که به من میگفت دیگران میخواهند چیزی را از من بگیرند و حسرت، حسی که میگفت دیگران چیزی دارند که من ندارم، درون من تبدیل به احساساتی طبیعی شده بودند.
نخستین خاطرهی من از این احساس کریسمس نه سالگی بود. برادر کوچکترم به خواهر بزرگترم یک اسباب بازی ترنسفورماتوری هدیه داد اما من فقط از او یک کارت هدیه گرفتم. خوب کاری که در آن لحظه برای من طبیعی بود این بود که اسباب بازی او را از بالای دیوار پایین بیندازم و کارت خودم را نیز پارهپاره کنم!
سالها بعد احساس مشابهی را تجربه کردم، وقتی که دوستم زمان بیشتری را برای صحبتکردن با شخص دیگری اختصاص داد.
چیزی که من به طور عملی تجربه کردم این بود که چنین احساسی مخالف شادی و سرور است. من در آن شرایط از بدبختی دیگران احساس افتخار نمیکردم اما موفقیتهای آنان مرا شکنجه میداد. گاهی به احساس خودم اعتراف میکردم اما این به نظرم کافی نبود و انگار همهچیز ناعادلانه اتفاق میافتاد.
چطور از حسادت به سخاوت تغییر وضعیت دادم
اگر بخواهم حقیقت را به شما بگویم برای من دستیابی به این موفقیت کاملاً اتفاقی بود. من حتی نمیدانم که اثرات منفی این احساس بر من و روابطم چه بود و یا حتی دقیقاً چه مواقعی اتفاق میافتاد. اما چندین تصمیم اساسی در طول چندسال گذشته من را بهه این سمت سوق داد و چشمانداز سالمی را پیش چشمم گذاشت.
نسبت به احساسات و تفکرات خود آگاه تر شدم
حسادت و حسرت احساسات منفی هستند اما شما میتوانید آنها را در نطفه خفه کنید به شرط آنکه بدانید چه زمانی اتفاق میافتند! بهبود اوضاع من به آغاز یوگا در چند سال گذشته باز میگردد. احتمالا اثرات ورزش کردن به بخشهای دیگری از زندگی من نیز تراوش کرده است، خواب بهتر، افزایش اعتمادبهنفس و احساس عمومی خوب بودن. اما یوگا افزون بر حرکات ورزشی شامل مراقبه و حرکتهای ذهنی دیگر نیز بود. من خودم را پیدا کردم به طور خاص، احساسات منفی خود را یافتم و خودم را از آنها جدا کردم، نه تنها احساس حسادت که احساس عصبی بودن و هر احساس منفی دیگری. من فکر میکنم افراد دیگر که از احساسات منفی مختلف مثل عصبانیت نیز رنج میبرند میتوانند از این تاکتیک استفاده کنند.
تفاوت میان رقابت و مقایسه را یاد گرفتم
مقایسه نفرتانگیز است چیزی که بارها و بارها از افراد مختلف شنیدهاید. حسادت و حسرت هر دو از مقایسه میآیند. وقتی شروع به شمردن تفاوتهای یک نفر دیگر و خودتان میکنید، اطمینان حاصل میکنید که در وضعیت خوبی هستید، درست مثل اینکه زندگی یک بازی حسابداری است! البته مسابقه خوب است تا زمانیکه آن را خیلی جدی و شخصی قلمداد نکرده باشیم و من واقعاً نفرتانگیز بودن مقایسه را تا زمانیکه در حال مقایسه خود با دیگران به جای رقابت با آنها بودم، درک نکرده بودم.
تمرین حق شناسی و شادی را آغاز کردم
حسرت، هنر شمردن نعمتهای دیگران به جای نعمتهای خودمان است. شاید شمارش نعمتها و خوبیهایی که در اختیار دارید به شما احساس گناه میدهد اما باید سعی کنید احساس خرسندی و سپاسگزاری ایجاد کند. شاید خندهدار به نظر برسد اما من هر روز صبح ده دقیقه نعمتهایی که در اختیار دارم را مرور میکنم و بابت آنها سپاسگزارم. این کار را وقتی دخترم به دنیا آمد آغاز کردم. تولد او اتفاقی بود که احساس کردم واقعاً لیاقتش را دارم و به او افتخار میکردم.
تمرین شکرگذاری من را بیشتر از قبل بخشنده کرد، بخشیدن زمانم و احساساتم به دیگران. پس از آن به طور عجیبی آغاز کردم به جشن گرفتن موفقیتها و بردهای آنها.
یاد گرفتم که ستایش و عشق دو منبع نامحدود هستند
وقتی که پدر و مادرم با یکی از خواهر و برادرهایم بیشتر وقت میگذراندند، من مثل یک سرباز آمادهی جنگ میشدم چون فرزند وسط بودن سخت است! اما حالا میدانم که این کار آنها چیزی از عشق و علاقهشان نسبت به من کم نمیکرد. پدر و مادرها هیچوقت عشقشان را سهمیهبندی نمیکنند.
من این را زمانی یاد گرفتم که توانستم به فرزندم مفهوم داشتن خواهر و برادر را توضیح بدهم.
همهی اینها تلاشهایی شخصی برای بهبود احساساتم بود. بهبود احساسات با
این هدف که بدانم چطور باید از خودم و دیگران به خاطر شرایطی که در آن
قرار دارم، قدردانی کنم و ارتباطات بهتری داشته باشم. به طور قطع نمیتوانم
بگویم که اکنون هیچ کدام از این احساسات منفی را ندارم اما خیلی بهتر از
قبل هستم و دیگر کنترل خود را دست آنها نخواهم داد.
منبع : بامیلو (کپی برداری از این مطالب با ذکر منبع و استفاده غیر تجاری بلامانع است)
مطالب مرتبط را در این قسمت دنبال کنید
نظرات و پیشنهادات خود را با کلیک روی این قسمت به ما اعلام کنید